معرفی و نقدفیلم:
طلوع در سیاره میمونها ( Dawn of the Planet of the Apes)
منابع:(ویکی پدیا.مووی مگ)
*********************************************************************
(طلوع در سیاره میمونها) یک فیلم علمی–تخیلی آمریکایی محصول سال ۲۰۱۴ است. این اثر،هشتمین فیلم در مجموعه فیلمهای سیاره میمونها و دنبالهٔ فیلم خیزش سیاره میمونها در سال ۲۰۱۱ میباشد که در همین سایت(cintelrom) معرفی شده و مطالبی نیز در باره آن آمده است.
مشخصات فیلم:
کارگردان |
مت ریوز |
---|---|
تهیهکننده | پیتر چرنین دیلان کلارک |
نویسنده | مارک بامبک ریک جافا آماندا سیلور |
بازیگران | اندی سرکیس جیسون کلارک گری الدمن کری راسل توبی کبل کدی اسمیت-مکفی |
موسیقی | مایکل جیاکینو |
توزیعکننده | فاکس قرن بیستم |
تاریخهای انتشار |
|
مدت زمان | ۱۳۰ دقیقه |
کشور | آمریکا |
زبان | انگلیسی |
بودجه | ۱۷۰ میلیون دلار |
ساخت یک بازسازی از فیلم معروف « سیاره میمون ها » در سال 2011 تصمیم عاقلانه ای به نظر نمی رسید چراکه پیش از این تیم برتون با ساختن یک بازسازی از این داستان، خاطرات بسیار بدی در ذهن تماشاگران ترسیم کرده بود که پاک کردنش کار بسیار سختی به نظر می رسید. اما با اینحال روپرت ویات و تیم سازنده اش تصمیم به بازسازی این اثر گرفتند و نتیجه کار عنوانی متفاوت و سرزنده بود که شباهتی به اثر خشک و نچسب تیم برتون در سال 2001 نداشت. « خیزش سیاره میمون ها » در سال 2011 اثری خوش ساخت بود که در گیشه به موفقیت زیادی دست پیدا کرد و اغلب منتقدان سینما نیز از آن رضایت داشتند. حال پس از 3 سال قسمت دوم فیلم با نام « طلوع سیاره میمون ها » ( نامی که ظاهراً قرار هست هر عنوان دنباله دار یکباری از آن استفاده کند! ) به اکران عمومی درآمده و امید دارد تا بتواند موفقیت های به مراتب بیشتری را بدست آورد.
داستان فیلم پس از اتفاقات قسمت قبل رخ می دهد. در قسمت قبل شاهد بودیم که میمون ها کنترل شهر را بدست گرفتند اما آنها در « طلوع درسیاره میمون ها » قدرت بسیار بیشتری پیدا کرده اند و توانسته اند قلمروی خودشان را تاسیس و اداره کنند و مشخصاً رهبر آنها نیز سزار ( اندی سرکیس ) می باشد. میمون ها با اینکه دل خوشی از آدمها ندارند اما با اینحال در یک صلح بسیار شکننده با آنها به سر می برند. در طرف مقابل، انسانها وضعیت چندان خوشی در زندگی شان ندارند چراکه بزودی انرژی برق آنان به اتمام خواهد رسید و این موضوع قطعاً به نابودی نسل آنان منجر خواهد شد.از این رو یک معمار به نام مالکوم ( جیسون کلارک ) تصمیم می گیرد به سان فرانسیسکو که در آنجا یک نیروگاه برق وجود دارد وارد شود تا بتواند کاری برای تامین سوخت نسل انسانها انجام داده باشد. کلارک و تیم همراهش باید برای ورود به این منطقه با میمون ها توافق کنند و این توافق حاصل می شود اما مشکل اینجاست که فردی به نام دریفوس ( گری اولدمن ) در شهر در حال تلاش برای برهم زدن صلح میان انسانها و میمون ها و آغاز جنگی سخت است که...
« طلوع درسیاره میمون ها » در مقایسه با « ظهور سیاره میمون ها » تفاوت های بسیاری به خود دیده که دو فیلم را بطور کامل از یکدیگر تفکیک کرده است. در قسمت ، تمرکز فیلم بر روی دِرام داستان و رابطه میان سزار و صاحبش ویل بود اما در قسمت دوم این رویه بطور کامل تغییر کرده و خبری هم از ویل و اتفاقات قسمت قبل نیست. در اینجا داستانِ جنگ سرد میان انسانها و نسل میمون ها روایت شده که در فضایی آخرالزمانی رخ می دهد.
مهمترین ویژگی « طلوع درسیاره میمون ها » که قطعاً بخاطرش می توان تیم سازندگان فیلم را تحسین کرد، فیلمنامه و شخصیت پردازی قدرتمند آن می باشد. در « طلوع ... » تمرکز فیلم بر روی میمون ها و قلمروی تحت فرماندهی شان قرار داده شده و اتفاقات پیرامون آنان را بررسی می کند. میمون ها با اینکه جهش یافته هستند و هوشی بسیار بالایی هم دارند، اما کماکان در برقراری ارتباط کلامی با یکدیگر دچار مشکل هستند و با کلماتی شکسته مفهوم را به یکدیگر منتقل می کنند. فیلمساز در این قسمت بیشتر با بهره گیری از حرکات چشم و بدن میمون ها ( همان " بادی لنگویج " ) مفهوم را به تماشاگر منتقل می کند. خوشبختانه بخش هایی که دربرگیرنده اتفاقات میان میمون ها می باشد بسیار با حوصله و با جزئیات فراوان روایت می شود بطوریکه ما هرگز تصمیمی غیرمنطقی یا رفتاری غیرطبیعی از میمون ها مشاهده نمی کنیم چراکه فیلمساز پیش از هر تصمیمی ، مقدمه ای بر آنچه که قصد روایتش را دارد تعریف می کند تا مخاطب در جریان مشاهده فیلم، دچار سردرگمی نشود.
در طرف مقابل، « طلوع... » درباره نسل انسانها نیز با وسواس خاصی داستانش را روایت کرده و اگرچه در این بخش می توان انبوه پیامهای سیاسی که در لایه های زیرین فیلمنامه با هوشمندی قرار داده شده را مشاهده کرد، اما با اینحال توانسته شخصیت پردازی قابل قبولی داشته باشد. انسانها در فیلم در شرایطی به سر می برند که اصلاً دوست نداند با دسته میمون ها وارد درگیری شوند و گروه اعزامی به قلمرو میمون ها نیز قدم های موثری در درک متقابل یکدیگر بر می دارند. در واقع فیلم به خوبی این مفهوم را به تماشاگر منتقل می کند که جنگ و در شرایط بحران به سر بردن تنها باعث عقب ماندگی و محدود ماندن می شود. لحظاتی در فیلم که انسانها وارد قلمرو میمون ها می شوند و برخورد متقابل میان آنها، یکی از جذاب ترین و در عین حال هوشمندانه ترین بخش های فیلم به شمار می رود.
« طلوع ... » با ورود شخصیت دریفوس که رهبر گروه مقامت می باشد روند پر شتاب تری به خود می گیرد. دریفوس به دلایل کاملاً شخصی قصد انتقام گیری از نسل میمون ها را دارد و در شرایط روحی که قرار دارد امکان شنیدن و درک صحبت های مالکوم و گروهش به منظور جلوگیری از وقوع هرگونه جنگی را ندارد. « طلوع ... » در این بخش پیامهای سیاسی پُر رنگی را در بطن داستان قرار داده و هرجا هم که لازم بوده اشارات سیاسی مشخصی را بیان داشته، اما به نظرم بهتر باشد که برای لذت بردن از « طلوع ... » این بخش را تنها به عنوان سرگرمی مشاهده کرد چراکه بهرحال خود سازندگان هم تلاشی برای " غلیظ " کردن این پیامها به خرج نداده اند.
اما علاوه بر فیلمنامه قدرتمند و شخصیت پردازی جذاب فیلم، مطمئناً برگ برنده فیلم در اختیار اکشن و تک سکانس های جذاب فیلم بوده است که تعداد آنها هم بسیار زیاد می باشد و مطمئناً در آینده می تواند خوراک انواع تیزرهای تبلیغاتی و جشنواره های سینمایی باشد. « طلوع درسیاره میمون ها » در بخش فیلمبرداری بهترین عملکرد را دارد و تک نماهای جذاب بسیاری که مایکل سرسین گرفته، چشم نواز و کم نظیر هستند و فکر میکنم که می تواند هر تماشاگر سینمایی را شگفت زده کند. مونولوگ های فیلم هم که تقریباً همگی آنها از زبان سزار بر زبان جاری می شوند ، با آن صدای خسته و گرفته اندی سرکیس حسابی لرزه بر استخوان های تماشاگر می اندازد! این مونولوگ ها یکی از جذاب ترین بخش های فیلم را تشکیل می دهند.
جلوه های ویژه فیلم نیز در مقایسه با قسمت قبل پیشرفت های بسیاری به خود دیده چراکه اصلاً محیط رخداد داستان نیاز به حضور بیشتر جلوه های ویژه داشته است. طراحی و حرکات میمون ها در فیلم نسبت به گذشته از کیفیت بسیاری بهتری برخوردار است و خودِ شخصیت سزار با میمیک های تاثیرگذار صورتش و چهره عبوثی که همواره به همراه دارد، کیفیت بالای جلوه های ویژه فیلم را دوچندان می کند. جلوه های ویژه فیلم مخصوصاً در یک سوم نهایی که همه چیز شلوغ و درهم می شود واقعاً چشم نواز است. همچنین تماشای فیلم در حالت سه بعدی می تواند تجربه ای هیجان انگیز محسوب شود. « طلوع سیاره میمون ها » اثری است که به درستی در قالب سه بعدی به اکران عمومی درآمده و واقعاً ارزش هزینه اضافی بابت تماشای نسخه سه بعدی را دارد.
بهترین بازیگر فیلم همانند قسمت قبل بدون شک شخصِ اندی سرکیس است که در نقش سزار با استفاده از تکنیک موشن کپچر ، بهترین عملکرد را داشته است. سرکیس با اینکه علناً بازیگر فیلم نیست اما به خوبی توانسته میمیک های صورت سزار را به بهترین نحو ممکن اجرا کند. جیسون کلارک و کِری راسل که در « طلوع درسیاره میمون ها » که به نحوی جایگزین جیمز فرانکو و فریدا پینتو در نقشهای اصلی ظاهر شده اند، نمایش قابل قبولی از خود ارائه داده اند. البته نکته حائز اهمیت درباره آنها این موضوع هست که « طلوع ... » در مقایسه با قسمت قبل تمرکز کمتری بر روی مسائل مربوط به انسانها دارد که همین امر موجب شده کلارک و راسل نتوانند در مقایسه با فرانکو و پینتو تاثیر بیشتری بر روی داستان داشته باشند. با اینحال روی هم رفته می توان گفت که کلارک و راسل در « طلوع... » قانع کننده هستند. اما بهترین بازیگر انسان فیلم ( با توجه به عدم حضور فیزیکی اندی سرکیس ) بدون شک گری اولدمن کهنه کار است که در نقش رهبر گروه مقاومت به شدت باورپذیر است. شخصیت متزلزل دریفوس و عدم تسلط بر حالات روحی اش، توسط اولدمن به بهترین شکل ممکن اجرا شده و باید گفت که چشم برداشتن از وی واقعاً کار واقعاً سختی است.
« طلوع درسیاره میمون ها » در مجموع اثری یکدست و جذاب در ژانر اکشن است که بسیار بهتر از آنچه بود که پیش از این تصور می شد. خوشبختانه مت ریوس کارگردان این فیلم، تمام ویژگی های فیلمسازی را در ساخت « طلوع سیاره میمون ها » بکار گرفته و تعادل را در هر بخشی از فیلم به خوبی رعایت کرده است. « طلوع سیاره میمون ها » فیلمنامه خوبی دارد و تا دلتان بخواد تک سکانس و مونولوگ شنیدنی دارد که با یک اکشن نفس گیر و کارگردانی هوشمندانه، تبدیل به فیلمی شده که نمی توان به تماشایش نشست و لب به تحسین آن نگشود.
منتقد : میثم کریمی(وب سایت مووی مگ)